یاد باد آن روزگار - خیلی حرف هست برا امشب حالا اینو بخون

از اولین. دیدارمون  خیلی سال میگذره 

از اولین دست گرفتنامون. هم خیلی میگذره 

از اولین قدم زنامون  و مسافرتمون  توی اصفهان  چند سال ؟ 

خیلی سال. قبل ۹۰ 

 از  دومین دیدارمون  هم  خیلی سال  میگذره 

از سومیش هم حدودا دوسال 

توی خیابون انقلاب تا پایین شهر  و برگشتمون 

هم میگذره.   

   از  اولین. بار حرف زدنمون حدودا یک دهه میگذره 

 وقتی  که نمیشناختمش  و گفتم بچه ها من دیگه نمیام پیشتون

بعد بهم گفت  اگ نیایی من ازت ناراحت میشم و دیگه باهات نمیحرفم 

منم گفتم  قرار نیست بیام ک تو باهام حرف نزنی وقتی نیام 

نیستم. ک ببینیم و حرف بزنی باهام 

رفتم. اون شب. 

فرداش ک اومدم دیدمش  بهم خوش اومدی گفت ‌ و حرف زدیم

 همون  حرفش کافی بود تا منو رام کنه ک کرد 

بعدشو  یادم نیست دقیق  چون خیلی سال گذشته

همه. چیز از اینجا شروع شد 

رابطه. ای ک همه ارزوشو  داشتن و دارن 

ک ای کاش هیچوقت. رابطه شروع نمیشد 

چون اخرش خیلی بد تموم شد 

هرچند در طول رابطه  بهترین روزا بود  

حتی. روزایی ک در اوج ناراحتی بودیم  ولی این رابطه 

ناراحتی. ها رو کنترل می‌کرد و میشدن خوشبختی 

چون  موقع سختیا و ناراحتیا میدونستی  یکی هست. ک منتظرته

 درسته الان تنهام و با دختری حرف نمیزنم و سمت دختری نمیرم 

ولی منم یه روزایی یکیو. داشتم که با تموم وجود نفس صدام میزد 

یکی ک از همه شماها بهتر بود و با تموم توان و وجودش مال من. بود

گذشت و گذشت گذشت 

تا اینکه همه چیز. برعکس شد  

حالا چرا برعکس شد ؟

من شدم یه ادم دروغگو  منی ک هیچوقت دروغی براش نگفتم 

خودشم میدونه ک من دروغ نمیگم بهش ولی شدم 

وقتی وسط حرف زدن گفت کاری نداری من برم بخوابم 

 بدجور شکستم و گفتم بگو مزاحمی یا پیام نده

بهتره تا اینکه هری بشم. اونم از طرف تو  

اون لحظه

 بغض کردم  لال شدم. اشک تو چشام جمع شد  

فقط گفتم دروغگو نیستم. چون دروغی نگفتم بهت تا حالا

و اینکه  امروز  آخرین  باریه ک حرف میزنیم  و

خدافظ

رفتم من شمارشم پاکیدم 

بعد بهم پیام داد جدی جدی مریض شدی ؟ 

منم گفتم شما. ؟

تموم  شد اون رابطه  رابطه ای ک هرکسی دوس داره وسط. اون رابطه جای یکی از ما بود

 از دروغ بیزارم  سعی میکنم نگم به کسی چون دروغ ادم رو بی ارزش میکنه 

 دروغ نگید به هم هیچوقت