همیشه عاشق ساعت مچی بودم اونقدرا که دلم میخواست یه ویترین ساعت مچی داشته باشم و هر وقت پول تو جیبم بود یکی میخریدم اخرین ساعتی که داشتم یه ساعت دو موتوره بود که از عراق برام اورده بودن و نه خیلی خوشگل بود همه چشمش زدن یا اینکه یه روز سرکار از طبقه شیشم بندش برید و به فنا رفت یعنی اون لحظه دوس داشتم خودم جا ساعت بودم خخخخ بعد همون شب رفتم بازار 15خرداد (تهران)که یکی بخرم و چه ساعت های شیکی داشت دلم میخواست پولدار بودم و همه رو بخرم خخخخ چیه خو هرکه یه چیزی دوس داره (مثل بعضی پسرا که دوس دارن همه دخترا رو داشته باشن )منم دوس دلرم ساعت داشته باشم . اون روز ساعتو قیمت کردم دیدم گفت : حدودا شیشصد هزار منم حدودا 450داشتم و هرچه چونه زدم اومد تا پونصدو هفتاد منم ناامید برگشتم و هنوز که هنوزه .این ساعت مونده به دلم که بخرمش . فقط این ارزو مونده تو دلم . (خاک تو مخم با ارزوم)حالا از فردا میخوام کار کنم و برم تهران ساعت رو بخرم و برگردم خونه حالا موندم چطور 12روز کار کنم که این ساعتو بخرم و خرج خونه رو هم بدم یا خرج خونه یا ساعت مچی . بنظر شما کدوم؟؟؟؟
تــــــــــــــــــپـــــــــــــــــــــــل...برچسب : نویسنده : ebi-alone بازدید : 96