بهونه

ساخت وبلاگ
دیشب ساعت حدودا  یک گوشیو گذاشتم کنار  تا بخوابم هرکارکردم خوابم نبرد  تا سه ساعت سه یکی پیام داد منم زود ان شدم  طرف هنگ کرد گفت اخرین بازدیدت یک بود چطور الان درجا جواب سلاممو دادی خخخ منم نامردی نکردم گفتم وبم بودم . اون رفت   باز گوشیو کنار گذاشتم رفتم زیر پتو باز پیام اومد و جواب دادم  دوباره این رفت منم مثلا رفتم لالا باز هرچه  این پهلو اون پهلو کردم خوابم نبرد حدودا پنج پیام داد و نوشت آری بیداری منم گفتم  اره بیدارم  اگه گذاشتین بخوابم خخخخ همینطور پیش رفت تا شیشو نیم و نخوابیدم .(مثلا یه شب نخواستم برم پیش بچه ها کع بخوابم   اونم نشد) خلاصه شیشو نیم داداشم اومد گفت بیا بریم سرکار منم  نشستم  تو ماشین درجا خوابم برد حدودا نیم ساعتی خوابیدم   یهو دیدم گفت پیاده شین رسیدم  منم که خوابالو گفتم : بابا هوا گردو خاکه فردا کی بره دکتر مریض میشیم و این چرندیات   خلاصه گفتم بچه ها هرکه کار کنه از سگ کمتره خخخخ دیگه بطور کلی  رگ کار کردن همه زده شد و داداشمم مجبور شد برمون گردونه خونه خخخ منم دوباره تو ماشین خوابیدم تا رسیدم خونه (مسیر دزفول تا شوش)نیم ساعت البته خونه ما دزفوله .  رسیدم خونه  خوابیدم تا الان . الان یه ساعتی میشه پاشدمه  حالا هیچکدوم پیامی نه زنگی . اصلا گم شدن رفتن . اینم امروز من تا الان ساعت12:41 تــــــــــــــــــپـــــــــــــــــــــــل...
ما را در سایت تــــــــــــــــــپـــــــــــــــــــــــل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebi-alone بازدید : 82 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 16:10